کالوینو

در کالوینو چه می‌گذرد؟

کالوینو به یاد نویسنده‌ی نازنین ایتالیایی ایتالو کالوینو نام‌گذاری شد. چون همیشه روزهای جمعه بوده همیشه پرتعداد مانده. هم داستان خوانده و هم ناداستان، نمایشنامه و تاریخ هم.
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال
0 +

کتاب

«من نمی خوام صاحب چیزی باشم، تا وقتی مطمئن بشم جایی دارم که دارایی ام رو کنار خودم نگه دارم. هنوز مطمئن نیستم که چنین جایی رو پیدا کرده باشم، اما می دونم باید چطوری باشه.» این جمله‌ از کتاب صبحانه در تیفانی نوشته‌ی نویسنده‌ی آمریکایی ترومن کاپوت کافی است تا به ما بگوید قرار است داستانی از تضادها، خنده‌ها، رازها و شگفتی‌هایی که هالی شخصیت اول داستان رقم میزند را بخوانیم. کتاب صبحانه در تیفانی داستانی اغوا کننده و وسوسه‌انگیز دارد که موفقیت آن به قدری بوده که در هالیوود فیلمی معروف از همین کتاب هم ساخته شده است.

تسهیلگر

فریبا اقدامی هستم. ادبیات فارسی خوانده‌ام و در ادبیات کشورهای دیگر پیوسته غوطه می‌خورم. خواندن شعر و روایت و تماشای آدم‌ها وقت گفتگو برایم مثل آب و هوا و خوراک ضروری ست. تلاش می‌کنم آدم‌ها و مدرسه‌های بیشتری بخوانند و بنویسند. از سروکله‌زدن با مسئله استقبال می‌کنم.

زمان

جمعه‌ها ۱۶ - ۱۷:۳۰

موضوع گروه

عمومی

شیوه برگزاری

حضوری

کالوینو جایی بود که من رو از کنج خودم بیرون آورد تا در کنار آدم‌ها باشم و معاشرت کنم، جایی که آدم‌ها متنوع‌اند ولی قضاوت نمی‌شن و در کنار مخالفت‌ها نظرشون رو می‌گن. البته که من هنوز حرفی نمی‌زنم ولی حس خوبی دارم نسبت به نظرهای مخالف و مختلفی که می‌شنوم‌. من این روزها توی ازتا چرخ می‌زنم تا خودم رو تو گروه‌های دیگه هم ببینم، ولی در نهایت کالوینو مثل خونه می‌مونه.

زهرا محمدزاده

عضو گروه کالوینو

یک روز رایگان مهمون کالوینو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه کالوینو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه کالوینو باش!

اعضای گروه کالوینو

اعضای گروه کالوینو

تاریخچه کتاب‌های گروه

تاریخ عشق
تاریخ عشق
جنایت و مکافات
جنایت و مکافات
تقسیم
تقسیم
قدرت بی‌قدرتان
قدرت بی‌قدرتان

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

تاریخ عشق
تاریخ عشق
جنایت و مکافات
جنایت و مکافات
تقسیم
تقسیم
قدرت بی‌قدرتان
قدرت بی‌قدرتان

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.