ماهور

در ماهور چه می‌گذرد؟

اگر بخواهیم شخصیت گروه ماهور را به یک آدم تشبیه کنیم، آدمی‌ست که سعی می‌کند از دل اتفاقات روزمره و به ظاهر پیش‌پا‌افتاده چیزی برای یادگیری و عمیق فکر کردن پیدا کند. کتاب‌های خوانده شده در گروه ماهور را می‌شود در دسته‌ی ادبیات داستانی دغدغه‌مند جای داد. نوعی از ادبیات که می‌توانیم با خواندن آن هم غرق در داستان شخصیت‌ها و اتفاقاتی که با‌ آن‌ها درگیر هستند بشویم و هم با کمک گرفتن از آن‌ها کمی عمیق‌تر فکر کنیم.
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال
0 +

کتاب

کتاب "من سندبادم، تو مسافر" نوشته "نغمه ثمینی" توسط نشر فنجان منتشر شده است. این کتاب نه تنها یک سفرنامه معمولی نیست، بلکه به شیوه‌ای جذاب و منحصر‌بهفرد به بررسی عمقی و فرهنگی سفر می‌پردازد. نغمه ثمینی در این کتاب نه تنها به شرح جزئیات مکانی و زمانی سفر خود نمی‌پردازد، بلکه سعی دارد تجربیات خود را در قالب یک سفر درونی و فرهنگی ارائه دهد. او به جای ارائه یک لیست خشتکشی از مکان‌ها و غذاها، به بررسی تأثیر سفر در تعاملات فرهنگی و اجتماعی و همچنین تلاقی و تفاوت‌های فرهنگ‌ها پرداخته است.

تسهیلگر

فریبا اقدامی هستم. ادبیات فارسی خوانده‌ام و در ادبیات کشورهای دیگر پیوسته غوطه می‌خورم. خواندن شعر و روایت و تماشای آدم‌ها وقت گفتگو برایم مثل آب و هوا و خوراک ضروری ست. تلاش می‌کنم آدم‌ها و مدرسه‌های بیشتری بخوانند و بنویسند. از سروکله‌زدن با مسئله استقبال می‌کنم.

زمان

یکشنبه‌ها ۱۸ - ۱۹:۴۵

موضوع گروه

عمومی

شیوه برگزاری

حضوری

ماه به همراه پسوند دارندگی “ور” می‌شه ماهور. یعنی دارای ویژگی و صفت ماه. به همین خاطر ماهور رو می‌شه به وصف آدم‌هاش شناخت؛ شنونده‌های صبور، متفکران عمیق، آدم‌های امن و دغدغه‌مند، صمیمی، منعطف، پذیرا و بی‌حاشیه. این گروه بازتابی‌ایه از آدم‌هاش و بدون نور اونا روشن نیست.

زهرا فیض

عضو گروه ماهور

یک روز رایگان مهمون ماهور باش!

یک روز رایگان مهمان گروه ماهور باش!

یک روز رایگان مهمان گروه ماهور باش!

اعضای گروه ماهور

اعضای گروه ماهور

تاریخچه کتاب‌های گروه

فتحنامه کلات
فتحنامه کلات
مرشد و مارگاریتا
مرشد و مارگاریتا
حکایت دختران قوچان
حکایت دختران قوچان
زنی که درخت شد
زنی که درخت شد

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

فتحنامه کلات
فتحنامه کلات
مرشد و مارگاریتا
مرشد و مارگاریتا
حکایت دختران قوچان
حکایت دختران قوچان
زنی که درخت شد
زنی که درخت شد

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.