آگاه

در آگاه چه می‌گذرد؟

گروه آگاه با هدف خواندن کتاب‌های غیرداستانی در زمینه توسعه آگاهی و مهارت‌های فردی تشکیل شده است. در آگاه کتاب‌ها با نگاه کاربردی بودن در زندگی روزمره خوانده می‌شوند و مسائل مختلفی مانند مرگ، زندگی، هنر گفتگو، عدالت، تمرکز، سوگیری‌های شناختی، شجاعت، کار و… از موضوعات رایج در جلسات و کتاب‌های آگاه است.
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال
0 +

کتاب

کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز پاسخی درخور به گفتهٔ مورخ بزرگ آرنولد توین‌بی است که گفته: «می‌توانید کل تاریخ جوامع، سازمان‌ها و ملت‌ها را در پنج کلمه خلاصه کنید. هیچ‌چیز مانند موفقیت شکست نمی‌خورد». به‌عبارت دیگر، هر وقت مشکلی در زندگی با پاسخی در حد آن مشکل حل می‌شود، موفق شده‌اید. ولی وقتی مشکل بغرنج‌تر می‌شود، پاسخ موفقیت‌آمیز قبلی دیگر جوابگو نیست و به نتیجه نمی‌رسد. بنابراین، هیچ‌چیز مانند موفقیت شکست نمی‌خورد. آن مشکل زندگی، خانواده و سازمان‌مان را به‌میزان قابل توجهی تغییر داده است. درست مانند دنیا که با سرعت دلهره‌آوری در حال تغییر است و به‌طرز عجیبی با فناوری‌های خطرناک و شگفت‌انگیز در هم تنیده شده است، تنش و فشاری که همهٔ ما تجربه می‌کنیم نیز به شکل تصاعدی افزایش یافته است. این جوّ ملتهب بیشتر ما را وادار می‌سازد تا به فکر روابط‌مان باشیم و ابزارها، مهارت‌ها و ظرفیت‌هایمان را توسعه دهیم تا راهکارهای بهتر و جدیدی برای مشکلات‌مان پیدا کنیم.

تسهیلگر

محسن پوربصیر هستم. سال ۷۰ متولد شدم و مهندسی صنایع خوندم. به توسعه کسب‌وکارهای آنلاین علاقه‌مندم و فکر می‌کنم کتاب خوب، باید عمیق و تو جمع خونده بشه.

زمان

جمعه‌ها ۱۵ - ۱۶:۳۰

موضوع گروه

توسعه فردی

شیوه برگزاری

حضوری

آگاه گروهیه که دور هم راجع به دغدغه‌های مشترک و اصلی‌مون گپ می‌زنیم، تجربه‌های ارزشمند و جالب زندگی همدیگه رو می‌شنویم و یاد می‌گیریم چجوری در کنار هم به نسخه بهتری از خودمون تبدیل بشیم.

پیمان

عضو گروه آگاه

یک روز رایگان مهمون آگاه باش!

یک روز رایگان مهمان گروه آگاه باش!

یک روز رایگان مهمان گروه آگاه باش!

اعضای گروه آگاه

اعضای گروه آگاه

تاریخچه کتاب‌های گروه

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.