پناهگاه

در پناهگاه چه می‌گذرد؟

پناهگاه اولین گروه ازتاست که به صورت مشخص به ادبیات ژانری می‌پردازد. در این گروه، هم ناداستان می‌خوانیم و هم داستان. هم داستان بلند و هم کوتاه. ولی یک شرط داریم. داستان‌ها یا باید در ژانرهایی مثل فانتزی، وحشت و علمی‌تخیلی باشند؛ و یا بشود ازشان خوانشی گمانه‌زن داشت. بین ما همه‌جور آدمی پیدا می‌شود. هم آدم‌هایی که از اول زندگی فقط فانتزی خوانده‌اند، هم کسانی که تا قبل از پناهگاه حتی یک داستان فانتزی هم نخوانده بودند و دنبال تجربه‌های جدید سر از اینجا درآورده‌اند.
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال
0 +

کتاب

جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin)، که از برجسته‌ترین فانتزی‌نویسان جهان محسوب می‌شود، در رمان رویای تب‌آلود داستانی خون‌آشامی را روایت می‌کند. ماجرا از این قرار است که ابنر مارش، کاپیتان کشتی، پیشنهاد مشارکتی را از اشراف‌زاده‌ای ثروتمند به نام جاش یورک دریافت می‌کند. این پیشنهاد بسیار مشکوک است؛ مارش تمام کشتی‌هایش را در یخبندان از دست داده و حالا فقط برایش یک کشتی مانده که آن هم بسیار قدیمی است و تازه ده سال بعد ممکن است توان بازگشت سرمایه‌ی یورک را داشته باشد. چرا کسی باید بخواهد در این شرایط با او شریک شود؟

تسهیلگر

من فرزین سوری هستم؛ مترجم ادبیات کودک و نوجوان و سرویراستار انتشارات پیدایش. بیشتر تجربه‌م در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوانه ولی ادبیات ژانری (فانتزی، علمی‌تخیلی (و خصوصاً) وحشت) حوزه‌ی تخصصی مطالعاتی منه. به غیر از ادبیات ژانری به مطالعات اسطوره‌شناسی و خوانش اسطوره‌ای هم علاقمندم. گیمرم و انیمه خیلی دوست دارم. زیست‌شناسی سلولی ملکولی خوندم ولی علاقه‌ی اصلیم همیشه ترجمه و بازی کردن بوده.

زمان

پنجشنبه‌ها ۱۸:۳۰ - ۲۰

موضوع گروه

ادبیات فانتزی

شیوه برگزاری

حضوری

پناهگاه برای من یه نقطه‌ی امنه. مثل کمد نارنیا، مثل سکوی نه و سه چهارم و مثل هر گذرگاهی می‌مونه که مارو از جهان پر از مشکل یا روزمرگی به سرزمینی افسانه‌ای می‌بره. پناهگاه ما دیوونه‌های ادبیات فانتزی رو دور هم جمع کرده. ما که خیلی سخت همدیگه رو پیدا کردیم و در این نقطه پناه گرفتیم تا با هم از ادبیات ژانری صحبت کنیم.

امیرعلی شجاعی

عضو گروه پناهگاه

یک روز رایگان مهمون پناهگاه باش!

یک روز رایگان مهمان گروه پناهگاه باش!

یک روز رایگان مهمان گروه پناهگاه باش!

اعضای گروه پناهگاه

اعضای گروه پناهگاه

تاریخچه کتاب‌های گروه

هزارتوی پن
هزارتوی پن
آخرین تک‌شاخ
آخرین تک‌شاخ
عمارت گالانت
عمارت گالانت

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

هزارتوی پن
هزارتوی پن
آخرین تک‌شاخ
آخرین تک‌شاخ
عمارت گالانت
عمارت گالانت

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.