سرو

از کاشت بذر ادبیات تا رویش سرو آگاهی و دانش

در سرو چه می‌گذرد؟

اعضای جوان و سرزنده‌ی سرو، چند سالی‌ست که ترجیح می‌دهند تنهایی عصرهای غمناک جمعه را با هم‌نشینی یک کتاب و گفتگو در مورد آن پر کنند. گفتگوهایی که عمیق هستند و از زندگی حرف می‌زنند. سرو فضایی برای این گفتگوهاست که در آن نه ردوپایی از قضاوت دیده می‌شود و نه ترس از شنیده نشدن.
0 +
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال

کتاب

ممکن است در برخی مواقع، هویت اطرافیان برایمان زیر سوال برود و حتی به هویت خودمان نیز شک کنیم. این شرایط برای زوج‌ها نیز پیش می آید؛ در واقع بیشتر از سایرین برای زوج‌ها اتفاق می‌افتد. میلان کوندرا با تشریح و بازی با این لحظات پرمعنی، از چنین شرایطی (و البته احساس ترس و سردرگمی ناشی از آن) به عنوان جان‌مایه‌ی رمان هویت استفاده کرده است. در این کتاب موجز، هیجان‌انگیز و به‌یاد‌ماندنی، لحظه‌ای از بُهت و سردرگمی باعث شروع سفری پرفراز و نشیب می‌شود که در خلال آن، مخاطبین بارها و بارها از مرز واقعیت‌ها و توهمات عبور می‌کنند و در دنیای جذاب این اثر غرق می‌شوند.

تسهیلگر

فریبا اقدامی هستم. ادبیات فارسی خوانده‌ام و در ادبیات کشورهای دیگر پیوسته غوطه می‌خورم. خواندن شعر و روایت و تماشای آدم‌ها وقت گفتگو برایم مثل آب و هوا و خوراک ضروری ست. تلاش می‌کنم آدم‌ها و مدرسه‌های بیشتری بخوانند و بنویسند. از سروکله‌زدن با مسئله استقبال می‌کنم.

زمان

جمعه‌ها ۱۸ - ۱۹:۳۰

موضوع گروه

عمومی

شیوه برگزاری

حضوری

سرو پر از رفیقاییه که جنس دغدغه‌هاتو می‌شناسن و همون آدمایین که همیشه جای خالیشونو واسه شروع هر حرکت جمعی‌ای حس کردی. من جمعه‌ها ساعت ۶ هرجایی باشم مثل یه کبوتر جلد برمی‌گردم به سرو تا دو ساعت تراپی بشم و باز برگردم به دنیای درهم و برهم بیرونِ این هاله.

کیمیا زارع

عضو گروه سرو

یک روز رایگان مهمون سرو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه سرو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه سرو باش!

اعضای گروه سرو

اعضای گروه سرو

تاریخچه کتاب‌های گروه

ابله
ابله
بازخوانی پائولو فریره
بازخوانی پائولو فریره
در برابر استبداد
در برابر استبداد
ماه غمگین ماه سرخ
ماه غمگین ماه سرخ

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

ابله
ابله
بازخوانی پائولو فریره
بازخوانی پائولو فریره
در برابر استبداد
در برابر استبداد
ماه غمگین ماه سرخ
ماه غمگین ماه سرخ

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.