سرو

از کاشت بذر ادبیات تا رویش سرو آگاهی و دانش

در سرو چه می‌گذرد؟

اعضای جوان و سرزنده‌ی سرو، چند سالی‌ست که ترجیح می‌دهند تنهایی عصرهای غمناک جمعه را با هم‌نشینی یک کتاب و گفتگو در مورد آن پر کنند. گفتگوهایی که عمیق هستند و از زندگی حرف می‌زنند. سرو فضایی برای این گفتگوهاست که در آن نه ردوپایی از قضاوت دیده می‌شود و نه ترس از شنیده نشدن.
میانگین سنی
0 +
تعداد کتاب
0 +
ماه فعالیت
0 +
عضو فعال
0 +

کتاب

هر کدام از این داستان ها اگر بهترین داستان نویسنده اش نباشد، مسلما یکی از بهترین داستان های اوست. قصد این کتاب معرفی یک جریان یا سبک و شیوه ی خاص نیست. ملاک انتخاب خود داستان ها بوده اند، و پیوند عمیقی که بین خود داستان ها وجود دارد کنار هم نشستن آن ها را توجیه می کند... شش مقاله ی «پیوست» از ناتالیا گینزبورگ، کاترین آن پورتر، جودی اوپنهایمر، نورا افرون، شروود آندرسن و جی مک اینرنی مکمل این مجموعه است.

تسهیلگر

من گیسو هستم. از زمانی که یادم میاد شیفته داستان‌ها بودم. شاید تنها چیزی که هیچ وقت در زندگیم اون رو رها نکردم خواندن و شنیدن روایت‌ها باشه. گاهی معلم، گاهی مترجم، گاهی کارشناس مطالعات خاورمیانه و همیشه کنجکاو. کنجکاو برای دیدن و شنیدن و یادگرفتن. از بچگی به سوال دوست داری بزرگ بشی چیکاره شی؟ جواب می‌دادم دوست دارم دنیا رو جای قشنگ‌تری بکنم، من شاید هیچ وقت نتونم ولی باور دارم که داستان‌ها این کار رو می‌کنند.

زمان

جمعه‌ها ۱۸:۳۰ - ۲۰

موضوع گروه

عمومی

شیوه برگزاری

حضوری

سرو پر از رفیقاییه که جنس دغدغه‌هاتو می‌شناسن و همون آدمایین که همیشه جای خالیشونو واسه شروع هر حرکت جمعی‌ای حس کردی. من جمعه‌ها ساعت ۶ هرجایی باشم مثل یه کبوتر جلد برمی‌گردم به سرو تا دو ساعت تراپی بشم و باز برگردم به دنیای درهم و برهم بیرونِ این هاله.

کیمیا زارع

عضو گروه سرو

یک روز رایگان مهمون سرو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه سرو باش!

یک روز رایگان مهمان گروه سرو باش!

اعضای گروه سرو

اعضای گروه سرو

تاریخچه کتاب‌های گروه

ابله
ابله
بازخوانی پائولو فریره
بازخوانی پائولو فریره
در برابر استبداد
در برابر استبداد
ماه غمگین ماه سرخ
ماه غمگین ماه سرخ

تاریخچه
کتاب‌های گــــــــروه

ابله
ابله
بازخوانی پائولو فریره
بازخوانی پائولو فریره
در برابر استبداد
در برابر استبداد
ماه غمگین ماه سرخ
ماه غمگین ماه سرخ

برای مشاوره یا ثبت‌نام ما اینجا هستیم

سدجاد

من سدجادم، معمولا اصرار دارم یه «د» به وسط اسمم اضافه کنم؛ چون اینجوری به خودم نزدیک‌تره. دانشگاه رو نصفه ول کردم، یه داستان‌فروشی به اسم ریدتودریم دارم و نون شبم رو از مارکتینگ در میارم.از دیدن چیزها همون شکلی که هستن خوشم میاد. حفره‌ها و تیرگی آدم‌ها من رو به خودشون بیشتر از زیبایی‌هاشون جذب می‌کنن.در نهایت آدم تو دو سه خط نوشته جا نمی‌شه.